قرنطینهی اتاق پیوند را با هم به پایان رساندیم. خانم رئیس بخش پیوند گفت: “نوزادی را به تو تحویل میدهیم. انگار کن تازه به دنیا آمده مراقبت خاص دارد، چون هنوز واکسن های نوزادی اش را نزده …”
روی جفت چشمانم به اتاق قرنطینه خانه آوردمت. خاصتر از نوزادانم مراقبت کردم و هر لحظه اش کیف کردم.
… لذتبخش بود مادری کردن برای تو که خاصترین و بهترینی، حتی هنووووز…
یک روز پس از روتین روزانه استحمام و دارو و روغن زدن به پوست برگ گلت، با همان گانهای صورتی و دستکشهای لاتکس بردست روی تخت کنارت نشستم و گفتم:
-جاویدم، نیتی در دل دارم، کمک میکنی تا نذرم را ادا کنم؟
کنجکاو نگاهم کردی..
-من نذری متفاوت کردم برای شفا و بهبود حال تو
– خب…
-نذر کردم با قلم توانایت پس از شکست این منحوس که به جانمان افتاده، بنویسی هر آنچه را که بیمار پس از تو برای بهبودی باید بداند ..
مثل همیشه که بیش از اندازه به من و تفکراتم بها میدادی گفتی:
– چقدر عالی
عجب نذر خوبی
خیلی موافقم.
دفتر یاد داشت کوچکی از پاتختی کنار تخت برداشتی و از آن روز نت برداری را شروع کردی و گفتی حتما باهم بیماری را شکست میدهیم و با هم مینویسیم تا راهگشای دردمندی باشیم …
آااااخ که نشد نذرمان ادا شود……
وقتی که پرکشیدی از هر چه نذر و نیاز، نیت و استدعا و تمنا روی برگرداندم..
تو که نباشی هیچ نباشد….
خشمگین بودم از روزگار.
سخت بود و هست
طول کشید تا بپذیرم که وجود نازنینت را ندارم..
گوشی موبایلت شده بود تنها تسکینم..
هنوز هم پیام برایت ارسال میشود..
پیامهایی که بهشت را هدیه میدهند به تو که در زمین خدا خیر پراکندی مهر پراکندی و دستگیر بودی..
یکی بیادت میآورد که مشکل مالیاش را حل کردی…
یکی میگوید به او راهنمایی تحصیلی دادی..
آن یکی که نصیحت کردی…
یکی قدر میداند که صلح و آشتی دادی..
و و و……
یک روز تماسی از یک دوست و همکار معززت داشتم. مثل من دردمند بود از هجرانت و گفت که کمک هزینه ماهیانهای به کودکی را متقبل بودی. از من خواست که اجازه دهم پس از تو او این امر را متولی باشد..
ما که حرف نگفته نداشتیم، چیز پنهانی نبود بینمان. چرا پس نگفته بودی!
بسیار شنیدم از تو که کار خیر باید پنهانی باشد.
پس دلیل داشت این پنهانکاری.
از دوست عزیزت خواستم تا خودم ادامه دهنده کار ناتمامت باشم. نپذیرفت و گفت نیت کرده که برای آرامش قلبش، خودش انجام دهد..
قبول کردم و بیشتر پی بردم که تو…..
رسول مهر بودی
و رسول مهر هستی
و رسول مهر خواهی بود
رسول مهری جااااااوید
مثل نامت جاااااوید
رسول مهربان من،،
حالا که نداریمت، اما به کمک عزیزان و دوستدارانت موسسه خیرهای در دیار سبز مادریات در شهر زیبایت،، لاهیجان با نام مهر جاویدت، پا گرفته و قرار است در روز مبارک تولدت ۱۳ مهر با امداد مهربانان دیارت، دوستدارانت، همفکران مهرورزت، شروع به کار کند.
و مهربانیات جاوید باشد و بماند..
من و بزرگواران موسس
“موسسه بخشش جاوید مهر” مفتخر خواهیم بود که با کمکهای خیرین این مرز و بوم، دستگیر نیازمندان باشیم ..
تا مهروزیات، مثل نامت جاوید بماند
….
و ما
پنج شنبه مورخ ۱۳/۷/۱۴۰۲
در “سالن نظام پزشکی شهر زیبای لاهیجان” چشم انتظار مهر جاوید همهی خوبان هستیم.
مشروطه نخستین
Instagram & Telegram ID: bakhsheshjavidmehr
Site: www.bakhsheshjavidmehr.ir
Telegram ID: @bakhsheshjavidmehr
Gmail: bakhsheshjavidmehr@gmail.com
Telegram group: bakhsheshjavidmehrgroup
نشانی:
لاهیجان، خیابان ۲۲ آبان، خیابان ۱۳ (شهید روشن طلب)، فرعی دوم، روبروی مجمع امور صنفی، سازمان نظام پزشکی لاهیجان- سیاهکل، دفتر موقت موسسه بخشش جاوید مهر. کدپستی: ۶۶۱۷۵ – ۴۴۱۳۸.
تلفن: ۷۵۲۰ ۴۲۲۳ و ۵۷۱۰ ۴۲۲۳ – ۰۱۳
دورنما (فاکس): ۱۹۰۰ ۴۲۲۳ – ۰۱۳
شماره کارت: 6274. 1270. 0001. 2952
شماره شبا: IR340550314185007112105001
شماره حساب: 1 – 7112105 – 850 – 3141
نام موسسه: مردم نهاد بخشش جاوید مهر، بانک: بانک اقتصاد نوین
ادامه مطلب
🔴 درختکاری به رنگ مهربانی
لطفا فقط لایک نکنید! ما را تبلیغ کنید!
مهرماه نزدیک است…